المپیک، اشکها و لبخندها
المپیک تنها یک رویداد ورزشی نیست. تمام عرصههای زندگی بشر امروزی از سیاست، حقوق و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و اخلاق جوامع را تحت تاثیر قرار میدهد. المپیک گویی بهانهایست برای گرد هم آمدن تکههای انسان امروزی. المپیک رهاوردیست که درآن جای حاشیه و متن عوض می شود، کسب مدال به نفع خلق صحنههای انسانی کنار میکشد. (و گاهی مدال ها مقهور بزرگی آدمها می شوند.)
بازیهای المپیک در ابتدا یک جشن مذهبی برای ادای احترام به زئوس(پادشاه خدایان) یونان بود و از سال 776 پیش از میلاد در شهرالمپیا برگزار میشد. برگزاری این بازیها هر چهار سال یکبار ادامه داشت تا اینکه در سال 394 پیش از میلاد، امپراتور روم آن را تعطیل کرد.یک باستان شناس آلمانی با کاوش هایش در دل تپههای المپیا ایده احیای مجدد این بازیها را از دل خاک بیرون کشید و پس از آن دوکوبورتن فرانسوی به کمک دوستان خود و با برگزاری همایشی در پاریس ودرسال 1889 این ایده را عملی ساخت و اساس بازیهای جدید المپیک را پی نهاد.
بازیهای المپیک از آن سال به صورت منظم و هر چهار سال یکبار برگزار میشود و تنها سه دوره به خاطر سایه سیاه جنگ جهانی اول و دوم برگزار نشد.
المپیک 2016ریو نیز ازحاشیههای زشت و زیبا مستثنی نبود. در این رهاورد بیش از ده هزار ورزشکار از 206 کشور جهان به مدت 17 روز در 306 رشته ورزشی به رقابت پرداختند و خالق خندهها و گریهها شدند. به راستی ورزشکاران، گلادیاتورهای مدرن هستند که برای کشورشان افتخار و مدال به همراه میآورند.
المپیک جایی ست که در مییابیم مرزها تا چه حد مصنوعی هستند و ما انسانها و احساساتمان چقدر به یکدیگر شبیه است.
المپیک جاییست که اشک ها و لبخندها توأمان هماند، یکی میخندد و شاد است و در همان حال یکی سر بر میدان مسابقه گذاشته و گریه میکند و مردم سرزمینش با او اشک میریزند.
پایداری، صلح ونوع دوستی، امید وتلاش مهم ترین مفاهیم انسانی و اخلاقی هستند که در میدان المپیک، بر کسب مدالهای سه رنگ غلبه میکنند ودر نهایت آنچه بر ذهن انسانها و حافظه تاریخی آنها نقش میبندد و جاودانه میشود نه تعداد مدالها که پیام انسانی این رویداد جهانی است.
المپیک جایی ست که در میدان بزرگ آن کیمیا، کیمیایی ترین مدال تاریخ المپیک زنان ایرانی را بدست آورد تا نشان دهد زنان ایرانی در حالی تاریخ ساز میشوند که هنوز پشت تابلو ورود ممنوع استادیومها متوقفشان کردهاند.
المپیک جایی است که دختر نجات یافته از زلزله نپال، در مسابقاتش شرکت میکند و امیدوارانه سودای کسب مدال را دارد و به عنوان کوچکترین عضو خانواده المپیک معرفی میشود.
المپیک جاییست که مرد 54 ساله آرژانتینی با وجود رویا رویی با مرگ و پنجه افکندن در پنجه سرطان، مدال طلای قایقرانی را از آن خود میکند و میگوید بیماری یک چیز است و من چیز دیگری، هر کداممان کار خود را میکنیم و با هم مبارزه میکنیم و در نهایت پیروز میدان من شدم. این یعنی زندگی با امید و تلاش بی وقفه گره خورده است، تا آنجا که سایه شوم سرطان با نور امید ناپدید میشود.
المپیک جایی ست که زوجی جوان پنج مدالش را به خانه میبرند در حالیکه بخت اول مدال کشتی، دست خالی به وطنش بازمیگردد و بایدها نباید میشوند.
المپیک جایی ست که دوندهای برای کسب مدال در مسابقات دو و میدانی در آستانه خط پایان به شیرجه زدن چنگ میزند و نام خود را در تاریخ المپیک ماندگار میکند.
المپیک جایی ست که مادری پیش از آنکه قدم به میدان مسابقه بگذارد، جهان را مبهوت مادرانه بودن رفتار و احساسش میکند. آنجا که کودکش را شیر میدهد، درست پیش از ورود به میدان مسابقه، تصویری مادرانه ارائه میدهد. تماشاگران به احترامش میایستند و تشویقش میکنند و جهانیان به دیده تحسین و حیرت او را به نظاره مینشینند.
المپیک جایی ست که پیروزی و کسب مدال به تعلیق در میآید و دوندهای به خاطر کمک به رقیب خود، رویای کسب مدال را کنار مینهد، می ایستد و به کمک او میشتابد و در میان تشویق تماشاگران پیروز واقعی میدان میشود.
المپیک جایی ست که دونده ماراتن ایرانی برای اولین بار از خط پایان عبور میکند در حالی که رمقی بر تن ندارد و زانوان خود را بر زمین میکشد، کار خود را مانند قهرمان اصلی این مسابقه و در میان تشویق رقیبانش به پایان میساند.
المپیک میدان بهت و ناباوریهاست زیرا کشتی گیری که هفت امتیاز از رقیب خود پیش است به ناگاه پشتش بر زمین مینشیند و بازنده رهاورد میشود. المپیک میدان زیبایی هاست زیرا کشتیگیر بزرگ دیگری دردش را میفهمد و در پیامی به او میگوید: سوریان بزرگ، شکست یک اتفاق است، سرت را بالا بگیر مرد، چون تو بی همتایی.
المپیک جایی ست که برای اولین بار تیمی از پناهجویان و بی سرزمینان در آن شرکت میکنند تا جهانیان زخم های تن انسانیت را ببینند و چارهای بیندیشند.
المپیک زیر سایه ترس و تهدید حملات تروریستی ودر میان فقر، جنگ، آتش و خون برگزار میشود و در حالی به کار خود ادامه میدهد که بدن کودکان سوری را از زیر لاشههای زندگی بیرون میکشند و این یعنی میتوان شاد بود و تن را برای اندیشه بهتر از بند رها کرد، هنگامیکه جهان شرمسار از چهره بیگناه کودکان سوری، عراقی، یمنی و ...است. این آوردگاه جهانی، نشان از میل انسان به صلح، رقابت و دوستی است.
المپیک جایی ست که اشک قوی ترین مردش را درآوردند و در حالیکه رکورد جهان را بار دیگر جابه جا کرده بود او را از آویختن مدال طلا به گردنش باز داشتند.
به راستی مناسبات حقوقی و عدالت در کجای المپیک جای دارد و تا چه اندازه مناسبات سیاسی و قدرت تعیین کننده است و اجرای عدالت را به تعویق میاندازد؟
بدون شک در میدان بزرگی مانند المپیک نقش حقوق و داوری عادلانه اساسی است زیرا حق ورزشکاران است که در میدانی به دور از ناداوریها به مبارزه بپردازند.
متاسفانه ایران با وجود توانمندهای ورزشکارانش همواره یکی از قربانیان ناداوری و بی عدالتی در میادین مبارزه بوده است.
بعد از ناکامی بهداد سلیمی قوی ترین مرد جهان به دلیل ناداوری، اشک ایرانیان با خشم همراه شد و به هر طریقی که میشد اعتراض خود را نشان دادند.
کمیته ملی المپیک ایران هم با شکایت از فدراسیون جهانی وزنه برداری نارضایتی و اعتراض خود را مطرح کرد. اما در نهایت دادگاه عالی ورزش، اعتراض طرف ایرانی را را رد کرد و تصریح کرد تصمیمات داوری در این دادگاه قابل اعتراض نیست.
رضا یزدانی هم با اینکه می توانست مدال را به خانه ببرد، از امتیازی که به حق گرفته بود، ناکام ماند. با اینکه سازوکارهای حقوقی دقیقی برای اعتراض و استیفای حق در حقوق بینالملل ورزشی پیشبینی شده، اما همچنان شاهدیم که به مناسبت های مختلف ورزشکاران کشورهایی که درگیریهای سیاسی دارند، قربانی ناداوری و بی عدالتی میشوند. پرسش اساسی این است که ضمانت اجرایی قوانین بینالمللی ورزشی چیست و چقدر این قوانین بر مدار عدالت میچرخند؟
پیشینۀ تأثیر سیاست بر المپیک در همین سدۀ اخیر زخمهای بسیاری بر پیکر چهرۀ صلح طلب المپیک بر جای گذاشته است.
در بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۶ برلین حزب نازی آلمان از این بازیها بعنوان حربهای تبلیغاتی استفاده کرد. اما لو زلانگ با کمکی که به جسی اونز (دونده و پرنده سیاه پوست) در مسابقه پرش طول کرد، باعث شد او اول شود و خود در جایگاه دوم ایستاد و بدین گونه روح ورزشکاری را در بازیهای المپیک به نمایش گذاشت. جسی اونز در این مسابقات بر خلاف تصورات رایج در مورد برتری نژاد سفید، که به ویژه از سوی ناسیونال سوسیالیستهای آلمانی مطرح شد، با کسب ۴ مدال طلا یکی از نقاط اوج ورزش سیاهان و جنبش ضد تبعیض نژادی را رقم زد. فضای دوقطبی جهان باعث شد که اتحاد جماهیر شوروی تا بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۵۲ در هلسینکی در این بازیها شرکت نکند و برای پرکردن خلاء المپیک، این کشور بازیهایی بینالمللی به نام اسپارتاکاید را از سال ۱۹۲۸ به راه انداخت. بسیاری از ورزشکاران عضو اتحادیههای کارگری یا احزاب کمونیست یا هواداران آنها بازیهای المپیک را تحریم نموده یا از حضور در آن منع میشدند و در عوض در بازیهای اسپارتاکاید شرکت میکردند.
با بررسی نمونههای تاریخی میتوان این ادعا را نمود که مناسبات سیاسی بیش از مناسبات حقوقی، تکلیف قهرمانان جهانی را روشن میکند. اما با نگاهی دقیقتر به تاریخ این مسابقات و در مجموع تاریخ مناسبات حقوقی پس از جنگ جهانی اول، به این مسئله پی می بریم که در همین نمونه های تاریخی در صورت تسلط بر قوانین، امکان احقاق حق وجود داشته و دارد.
در این میان ورزشکارن، مربیان و به ویژه مسئولین باید با تسلط بر قوانین بینالمللی، آگاهی بر تاریخ پر فراز و نشیب المپیک و تقویت توان پیگیریهای حقوقی به احقاق حقوق ورزشکارن ایرانی همت بگمارند. به امید روزی که از زشتیهای بی عدالتی المپیک کم شود و مناسبات حقوقی و اجرای عدالت جایگاه خود را در میدان بزرگ المپیک باز یابند و مناسبات سیاسی و قدرت دستشان از میادین ورزشی کوتاه گردد.
لیلا صنایعی