خاطرات دفترخانه (قسمت هشتم) – جنگ و صلح
پرویز رضایی
داتیکان: زن و مردی جوان با روحیهای پرشور و نشاط وارد دفترخانه شدند. اگر سابقه دهها گزارش نیروی انتظامی و پرونده دادسرا و دادخواست و دادنامه کیفری و دادگاه خانواده و ... علیه هم رو نشون نمیدادند، تصور نمی کردم این دو جوان شاد و شنگول که امروز مثل دو پرنده عاشق مشغول لاس زدن و قربون صدقه رفتن با هم هستند روزگاری سایه همدیگر رو با تیر میزدند.
مرد جوان که بسیار خوش تیپ و با پرنسیب به نظر میرسید فارغ التحصیل حقوق قضایی بود و دفتر مشاور املاک داشت, اما خانم که تحصیلاتش بیشتر از دیپلم نبود خیلی از آقا با قوانین و مقررات حقوقی آشناتر به نظر می رسید و برای دفاع از هر اشکالی تو تنظیم اسناد مورد درخواست خودش ماده ده قانون مدنی و آزادی قراردادها رو به رخ میکشید ( البته بیشتر "لا اله" رو میگفت و به "الا الله" کاری نداشت ).
مرد جوان قبلا هم یک بار به دفترخانه آمده و شرح ماجرا رو از زبانش شنیده بودم. ادعا میکرد شش سال پیش با این خانم که مطلقه و دارای یک فرزند سه ساله بوده آشنا شده و به هم علاقمند شدند اما چون خانوادهاش با ازدواج بین آنها موافق نبودند قرار میزارن بچه دار بشن تا خانواده پسر در مقابل کار انجام شده رضایت بدن اما بعدا متوجه شده که با رفیقش هم رابطه داره!
پرسیدم عقد هم کردید؟ گفت نه رابطه شرعی نداشتیم! گفتم چطور شما که حقوق خونده بودی آیا نمی تونستی برای حفظ حقوق بچه هم که شده یک جمله یک خطی رو ادا کنی؟ گفت چرا پیشنهاد دادم اما خانم گفت به نظر من زن صیغهای با ج... تفاوتی نداره!
در مورد خواستهاش پرسیدم گفت میخواد همه پرونده های اختلافاتشون رو جمع کنه برای همین با خانم قرار گذاشتن بیان دفتر و سندهایی که لازمه تنظیم بشه. مدتهاست با هم هیچ رابطه ای ندارند و او هم با یک دخترخانم دیگری ازدواج کرده و از او یک دختر دو ساله داره.
و امروز هر دو حاضر بودند. خانم همه اوراق و سوابق قضایی و انتظامی بین خودشان را روی میز من گذاشت. از شکایت خانم علیه آقا به اتهام ضرب و جرح و توهین و افترا تا دادخواست اثبات زوجیت و نسب و ترک انفاق فرزند و محکومیت کیفری و حقوقی مرد جوان به مجازات های نقدی و زندان و حکم اثبات نسب و الزام به ثبت ازدواج و پرداخت مهریه و ...
زن راضی شد با گرفتن حق سرپرستی و حضانت پسر مشترکشان از همه حق و حقوقش به عنوان زن صیغهای 99 ساله آقا صرفنظر کنه و در مورد همه پروندههایی که به نفعش رای صادر شده بود و فعلا هم مرد بخاطر همان پرونده ها با سپردن وثیقه آزاد بود رضایت بده.
در غیاب جوان، خانم از توی موبایلش یواشکی عکسی رو نشان من داد و با خنده گفت این هم خانم جدید و دخترشون.
از خانم پرسیدم حالا که آن آقا ازدواج دائم کرده و از همسر دومش یک فرزند داره آیا نمیخواد یک وکالت داشته باشه تا بعدا برای بذل مدت و جدایی از طرف مرد مشکلی وجود نداشته باشه؟ لبخندی زد و گفت نه شاید بعدا خواستم به عنوان همسر دومش با هم زندگی کنیم!