شود جهان لب پر خندهای، اگر مردم کنند دست یکی در گرهگشایی هم
داتیکان: در سالهای اخیر، به دلایل گوناگون این حس در وجود بسیاری از مردم ایجاد شده که نگاه مثبتی به عملکرد دستگاه قضا و وکلا ندارند. دلیل ایجاد چنین حسی به مسائل مختلف باز میگردد. از بدقولیهای وکلا نسبت به موکلین گرفته تا برخورد نه چندان مناسب بسیاری از کارمندان شعب دادگاهها و طولانی شدن فرایند رسیدگی اغلب پروندهها. بدیهی است که عموم مردم، زمانی که به عنوان موکل با دادگاه سرکار دارند و حتی زمانی که بدون حضور وکیل پیگیر پرونده خودشان میشوند، با این مسائل برخورد دارند و یک نگاه بدبینانه به دستگاه قضا و وکلا در ایشان ایجاد میشود.
از سویی دیگر، شرایط برای وکلا تا اندازهی زیادی سختتر است. حس اینکه برخورد یک کارمند و مدیر شعبه دادگاه با من وکیل از بالا به پایین است و انگار که ما حق ایشان را خوردهایم و نگاه غالباً طلبکارانه آنها، شرایط را برای وکلا سختتر میکند. شاید یکی از رایجترین موضوعاتی که منجر به القای چنین حسی در میان وکلا و مردم میشود، زمان مراجعه به شعب برای پیگیری پرونده و قبول لایحه باشد. اغلب این مواقع و در اکثر شعب دادگاه، برخوردها نامناسب است. مثلاً اگر در ساعت منتهی به پایان کار مراجعه کنیم، با پاسخ منفی مواجه شده و مجبوریم یک روز دیگر از وقتمان را بزنیم تا برای پذیرش لایحه و پیگری پرونده به همان شعبه مراجعه کنیم. خیلی مواقع چنانچه وکلا و موکلینشان صبوری کنند، بخشی از فشار وارده بر کارکنان قوه قضائیه کاهش مییابد و طبیعتاً راندمان کاری این افراد نیز افزایش پیدا میکند. از سوی دیگر، اگر کارکنان قوه قضائیه در برخی موارد به جای گفتن اینکه فردا مراجعه کنید، چند دقیقه از وقت خود را برای پیگیری کار وکیل اختصاص دهند، بخشی از اطاله دادرسی کاهش مییابد.
قصدم از بازگویی این مسأله، تخریب و خدای ناکرده اتهام زدن به کارکنان قوه قضائیه نیست. اتفاقا به دنبال بیان این مسأله هستم که چه دلایلی باعث بروز چنین برخوردهایی میشود. با کمی بررسی، متوجه میشویم دلایل این رفتارها از جای دیگر هم نشأت میگیرد. به عنوان نمونه، دستگاه قضا هرساله آمار پروندههای موجود در این قوه را اعلام میکند. طبق آخرین آمار منتشر شده، بیش از 15 میلیون پرونده در حال رسیدگی در قوه قضائیه وجود دارد. فقط کافی است همین مسأله را مد نظر قرار دهیم تا حجم کار قضات و کارمندان قوه قضائیه را درک کنیم. مسائل مختلف دیگری همچون حقوق پایین، اضافه کاریهای زیاد و موضوعات متعدد دیگری نیز مزید بر علت هستند. هرچند این موضوعات توجیه مناسبی برای نوع برخورد و انجام درست وظیفه نیست، ولی چنانچه یک درک متقابل میان موکل، وکیل و کارمندان قوه قضائیه از یکدیگر وجود داشته باشد، بسیاری از مشکلات حل شود. خیلی مواقع چنانچه وکلا و موکلین صبور باشند،
هدف از گفتن این مقدمه، بازگویی خاطرهای بود که دو هفته قبل برایم رخ داد. طبق روال معمول، برای پیگیری پرونده باید به دادگاه میرفتم. اینبار برای اطلاع از پروندهی مهمی که در دادگاه تجدید نظر بود، به آنجا رفتم. اتفاقاً آن روز، از آن ایامی بود که در چند شعبه دیگر نیز وقت رسیدگی داشتم و همین موضوع باعث شد، برای آگاهی از وضعیت پرونده، آخر وقت به شعبه 55 دادگاه تجدید نظر بروم. پیش از ورود با خودم گفتم با توجه به زمان مراجعه من، بعید است پاسخ مشخصی از سوی مدیر و کارکنان این شعبه بشنوم. علت این تصور نیز به تجربه ده سال وکالتم باز میگردد. ولی برخلاف تصور، اتفاقی افتاد که مرا مجبور به نگارش این چند خط نمود. مدیر و بایگان دفتر شعبه 55 دادگاه تجدید نظر نه تنها جواب منفی به من ندادند، بلکه با خوشرویی هرچه تمامتر که نمونه آن را به ندرت دیده بودم، پیگیر کار بنده شدند و لایحه من را پذیرفتند. دریافت چنین برخوردی از سوی این افراد باعث شد که بر خود لازم بدانم در اینجا از این افراد تشکر کنم.