چگونه سیما در خودش غرق میشود
داتیکان: کامبیز نوروزی، حقوقدان و تحلیلگر حوزه رسانه، در یادداشتی به نوع عملکرد صدا و سیما پس از باخت ایران میپردازد. شاید در یک کلام بتوان گفت که «حرفهای نبودن» بزرگترین نقد به صدا و سیما و البته شاید شکست ایران مقابل ژاپن است.
کامبیز نوروزی
شاید جذابترین و مهمترین وجه رسانهای شکست فوتبال ایران از ژاپن در جام ملتهای آسیا، نوع مواجهه تلویزیون با این شکست بود. بعد از پایان بازی، میثاقی صادقانه در برنامهاش گفت (نقل به مضمون) که الان نمیدانم چه چیزی قرار است پخش بشود. تمام برنامه را برای پیروزی ایران تهیه و پیش بینی کرده بودیم. چند دقیقه بعد از این جمله، برنامه تمام میشود. سیما هیچ فکر یا نقشی برای مواجهه با افکار عمومی بعد از شکست ندارد. چیزی که بسیار مهمتر از طبل شادانه کوبیدن بعد از پیروزی است. همه چیز رها.
آنها خودشان در فضای تبلیغی و رسانهای خودشان به دام افتادند. به عنوان رسانه توجه نکردند که فوتبال یک مسابقه است. بردن دارد. باختن هم دارد. به عنوان یک رسانه باید همان قدر که آمادۀ پخش آیتمهای بعد از برد هستید، آمادۀ پخش آیتمهای بعد از باخت هم باشید. بدانید چه میکنید و چگونه فضای شکست خوردۀ مغموم و عصبی عمومی را با ابزار رسانه مدیریت و هدایت و مهار کنید.
اما یک برنامۀ تخصصی تلویزیون، با مخطبان زیاد که در طول برگزاری جام ملتهای آسیا از شبکۀ 3 چند ساعت برنامۀ داشت، برای یک مسابقۀ مهم ملی با بیشترین بیننده به این نکتۀ سادۀ حرفهای کاملاً بیتوجه بود. آنها در همان فضایی گیر کردند که خودشان برای افکار عمومی و روحیه دادن با اغراقهای زیاد ساخته بودند. یعنی قدرت فوتبال ایران در آسیا. اینکه تیم ملی ایران قدرتمند است و حتماً قهرمان این دوره است و حسرت چهل و چندساله را پایان میدهد. اما آنها اگر حرفهای بودند باید آن سوی سکه را هم خودشان میدیدند و برایش آماده میبودند. ولی ندیدند و آماده نبودند، چون حرفهای نیستند. آنها بیشتر از مردم عادی منفعل شدند و قافیه را به خودشان باختند و یک وظیفۀ مهم حرفهای را از یاد بردند که همان مدیریت افکار عمومی بعد از شکست است.
این همان الگوی ثابت رفتار تلویزیون است که در همه عرصههای سیاسی و فرهنگی تکرار میشود. چیزهایی را که با واقعیت فاصله دارد، یا اصلاً غیر واقعی است، با اغراق و تأکید منعکس میکنند. بعد خودشان چنان آنها را باور میکنند که یادشان میرود واقعیت چیز دیگری است یا واقعیتهای دیگری هم وجود دارد. سپس آنگاه که واقعیت چهرۀ سخت خود را نشان داد، در میمانند. منفعل میشوند . فریب خودشان را میخورند. و همه چیز را به واقعیت میبازند.