خاطرات دفترخانه (قسمت چهارم) - چرا عاقل کند کاری...
پرویز رضایی
داتیکان: یکی از مراجعان امروز خانمی محجبه (چادری) و میانسال و چاق بود. برای آنکه حرفهایش را دیگران نشنوند وسواس زیادی نشان میداد، بخاطر همین روی نزدیکترین صندلی به میز من نشست.
گفت که برادرش محجور (کسی که بخاطر ضعف قوای عقلانی از تصرف در اموالش ممنوع شده) است و او قیمومیتش را به عهده دارد. همسر اول برادرش طلاق گرفته و آنها (خانواده محجور) توانستهاند با زحمت زیاد یک دختر شهرستانی که از خانواده ضعیف و خودش هم بیسواد است به عقد او درآورند. زن گفت برادرش حدود شصت و پنج سال سن و از همسر اولش هم یک پسر سی ساله دارد.
زن خیلی پراکندهگویی میکرد و معلوم نبود خواستهاش چیست. گفت پدرمان چند سال میشود که فوت شده و ثلث اموالش را هم به نفع مادرمان وصیت کرده و میدانیم اگر مادر هم فوت کند اموالش بین خوهران و برادرم تقسیم میشود، در حالی که برادرم علاوه بر اینکه محجور و معتاد به مواد مخدر است، مبتلا به بیماری پارکینسون هم هست. گفتم خوب انشاء الله خداوند به مادرتان عمر طولانی بدهد، اما بعد از مادر هم جای نگرانی نیست شما قیم برادر هستی و میتوانی با ارثیهای که سهم برادرتان میشود او را اداره کنی …
احساس میکردم نگاههای زن به من نگاه عاقل اندر سفیه است. بالاخره مجبور شد حاشیهسازی را کنار گذاشته و بنده را شیرفهم کند که تمام نگرانی او و خواهرانش این است که با فوت مادر برادرشان هم بمیرد و همسر او که تازگیها به صرافت افتاده مهریهاش یعنی هفتصد سکه طلا را از اموال و ماترک برادر مطالبه کند.
پرسیدم خوب چطور موقعی که آن دختر بیچاره را به عقد برادر خل و چل و معتاد و بیمار تان درآوردید چنین روزهایی را پیش بینی نکردید!؟ زن گفت چه میدانم گفتیم برادر معتادمان که مالی ندارد و این دختر هم این چیزها حالیش نیست و …
کم کم احساس میکردم حوصلهام از یاوهگوییهای زن سر رفته، سعی کردم آرامش خودم را حفظ کنم. پرسیدم خانم چه کاری میتوانم برای شما انجام بدهم. زن خیره خیره به من نگاه میکرد و انگار تنها با کلام نمیتوانست منظور خودش را بیان کند.
بلاخره گفت آقا من میدانم فقط شما که سردفتر هستید میتوانید مشکل ما را حل کنید. گفتم سرکار خانم قانون شرع تکلیف شما را روشن کرده اگر من هم قرار بود تصمیم بگیرم وجدان و انصاف غیر از این حکمی نداشت. زن گفت منظورم این است که حالا وصیتنامه ای چیزی از برادرم بگیرید که اموالش را بعد از مرگ حداقل این زن نتواند بالا بکشد…!
زن نمیفهمید اگر قلب سردفتر را هم سگ خورده باشد و امکان تنظیم یک وصیتنامه ای از طرف فرد محجور وجود داشت، بعد مرگ برادرشان باز هم با وجود طلب همسر جایی برای مطالبه سایرین که علی فرض محال وصیتی به نفعشان شده باقی نمیماند.
نکته حقوقی: بعد از مرگ ابتدا بدهکاران متوفی سهم خود را از اموال متوفی برمیدارند (مهریه هم یکی از بدهیهای متوفی است) و سپس اگر اموالی باقی ماند بین وراث و کسانی که به نفع آنها وصیت شده تقسیم میکنند.